ماجراهای نی نی دار شدن من

خونریزی

سه روز از شروع هفته شش می گذشت ساعت چهار و نیم عصر بود که دراز کشیده بودم شیاف گذاشته بودم که یهو حس کردم شورتم خیس شد. بلند شدم دیدم چه خونریزی وحشتناکی هرچی می گذشت شدید تر می شد طوریکه چند لخته هم دفع کردم , نواز بهداشتی گذاشتم با چشمانی اشکبار به دکترم زنگ زدم و گفت شیاف بشه سه تا و امپول دو تا. صبح که پا شدم چیزی شبیه یه ساک پوچ دفع کرده بودم. خیلی ترسیدم رفتم سونو گرافی؛ خدا رو شکر خونریزی به محض دفع اون ساک پوچ بند اومد؛ و تبدیل به لکه بینی شدید شد, وقتی رسیدم سونو دکتر همیشگی من نبود و یه خانم ناشی جاش بود بالاجبار پیشش سونو کردم که ای کاش نمی کردم بهم گفت یه ساک دیده میشه , بعد ازم پرسید سقط داشتی؟ گفتم بله! فوری گفت این...
23 آذر 1393

مادر شدن برای بار سوم

وقتی ازمایش دادم گفتن ساعت سه زودتر جواب  حاضر نمیشه, از ساعت ده صبح تا 3 تو بیمارستان موندم رفتم تو نمازخونه خوابیدم تا ساعت سه ساعت سه با دستانی لرزان رفتم جواب ازمایش رو گرفتم , بتام 75 بود بالا نبود خیلی اما خوب مثبت شد. روز سه شنیه ازمایش رو تکرار کردم  و بتام به 355 رسیده بود و خدا رو شکر خیالم راجت شد. این سری خیلی شاد بودم چون لکه بینی نداشتم و حال خوشی داشتم و خدا رو شکر می کردم. هفته پنج بارداری هم تمام شد و من وارد هفته شش بارداری شدم.  
23 آذر 1393

اقدام چهاردهم

تصمیم گرفتم خودم رو دوباره معطل ای یو ای نکنم بدن من به ای بو ای جواب نمی داد گفتم دوباره سراغ میکرو برم بلکه با حجم داروهای زیاد میکرو اندومترم بالا بیاد دو ماه بخودم استراحت دادم و ابان ماه 1393 وارد سیکل میکرو شدم. روز سوم پریودی ام که باید سونو می شدم افتاد به فردای عاشورا و همین باعث شد همسرم مسافرت بره و من برای اولین بار در عمرم روز عاشورا تنها بودم تو خونه. روز سوم سونو شدم و حجم داروها مشخص شد. روزی دو تا گونال و یه مینوپیور وقتی روز نهم دوباره سونو شدم ستروتاید هم به داروهام اضافه شد. روز 24 آبان ماه عمل شدم و با اصرار خودم روش زیفت رو انتخاب کردم (انتقال جنین به لوله ها) بگذریم که چقدر روز عمل پرسنل بیمارستان منو حرص د...
15 آذر 1393

اقدام یازده, دوازده و سیزده

بعد از منفی شدن انتقال جنین دکترم پیشنهاد داد دوباره سراغ ای و ای برم چون قبلا یکبار از این روش جواب گرفته بودم این دفعه ای یو ای رو زیر نظر دکتر گلشیرازی انجام دادم هر دفعه سه تا hmg تزریق کردم که هر سه اقدام نا موفق بود دفعه سوم خیلی از لحاظ روحی اذیت شدم چون سه بار بی بی چک گذاشتم که هر سه مثبت شدن اما ازمایشم منفی بود!!! هر سه بار به شدت مواظب بودم و خیلی مراعات کردم طوری که پنج کیلو اضافه وزن پیدا کردم
15 آذر 1393
1